اگه گفتید وقته چیه

وقت پارت جدیدههههه
my mafia lover p9
با شنیدن صدای گریه از خواب بیدار شدم و دیدم ارباب *تهیونگ* منو محکم گرفته بود و داست گریه میکردـ درواقع خواب بود و زیر لب چیزی میگفت
تهیونگ: م... مامان... نه.. نه... ولش کنید *اشک*
آروم دستهام رو دور تهیونگ حلقه کردم و موهاشو آروم ناز کردم و بهش گفتم
لونا: آروم باش... من اینجام
و بعد از چند دقیقه نفسهاش منظم شد و فهمیدم خوابیده. خودمم خوابیدم

*ویو صبح لونا*
وقتی بیدار شدم تهیونگ رو ندیدم و با خودم گفتم شاید کار داسته و رفته به هر حال من فقط یه خدمتکار هستم. و بعد بلند شدم و اتاق تهیونگ رو تمیز کردم و رفتم توی اتاق خودم و دوش گرفتم و لباسهامو عوض کردمو موهامو با سشوار خشک کردم و رفتم طبقه ی پایین
*یه نکته. اتاق لونا دقیقا روبه روی اتاق تهیونگ هست*
و آجوما رو دیدم و رفتم پیشش
لونا: اجوما *لبخند*
اجوما: دخترم...
لونا: اجوما کاری هست من انجام بدم؟
اجوما: میتونی توی خرد کردن اینها کمکم کنی؟
لونا: آره حتما
و بعد شروع کردم به خرد کردن سبزیجات

*۵ساعت بعد ویو تهیونگ*
کوک: ته. امشب باید بری پیش پدرت. مثل اینکه قراره یه جشن برای فردا ترتیب بده که دختر عموت *همون دوست دختر تهیونگ* هم اونجاس
ته: من با *اسم دوست دخترش رو یادم رفته پس میزاریم لیا*
لیا بهم زدم. حالم ازش بهم میخوره. یه ه. ر. ز. ه ی به تمام معناس
کوک: خودت پدرت رو میشناسی. بهتره بری وگرنه خیلی بد میشه
*پرش زمانی به وقتی که تهیونگ رفت پیش پدرش*
ته: سلام پدر
*علامت پدر تهیونگ • هست*
• چه عجب بلاخره دیدمت پسرم
ته: چرا به من گفتید به اینجا بیام
• همینه دیگه. اخلاقت هم مثل اون مادرته
ته: حق نداری اسم مادرمو به زبون بیاری عوضی
• درست صحبت کن من پدرتم
ته: چطور میتونی اسم خودتو بزاری پدر؟ تو مادر منو کشتی. میفهمی؟؟؟؟
• بسه. کن به این خاطر گفتم بیای چون میخواستم بگم خودتو اماده کن. یا دوست دختر پیدا کن یا باید با لیا ازدواج کنی



خماریییییی
دیدگاه ها (۱)

استوری درخواستی

آیدل هایی که ماه تولدشون با من یکیههه

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

black flower(p,240)

زور و عشق پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط